محمد رضا محسنی،مداح نام آشنای آملی

۱۴. یک خاطره برایمان تعریف کنید.
خاطره ی بامزه اینکه: خیلی از طایفه‌های آمل که در بچگی می‌رفتم و آنجا می‌خواندم و به من میکروفن نمی‌دادند، محرم این سال‌ها رفتم به ایشان سر زدم و باعث تعجبشان شد که من همانم!
خاطره ی دلی: سه سال پیش، زمانی‌که هنوز کارهای خدمت و سربازیم درست نشده بود نمی‌توانستم کربلا بروم. برای اربعین دل به دریا زدم و راه افتادم، به مرز مهران که رسیدیم
به امام حسین گفتم اگر قرار است مرا ببری، ببر اما اگر قرار نیست مرا ببری من برنمیگردم چون خجالت می‌کشم برگردم و بگویم که من نتوانستم بروم. خبر آمد که مرز باز شد و پیاده به کربلا مشرف شدیم و یکی از بهترین خاطره هایم این بود که بعد عمود ۹۰۰ که حرم حضرت ابوالفضل معلوم بود یهویی یک سری از بچه های آمل را دیدم که در حال عزاداری بودند و من نیز به آنها پیوستم و یکی از بهترینهای خاطرهای زندگیم اربعین کربلا بود

۱۵. در دو راهی بین الحرمین، کدام حرم را اول برای تشرف انتخاب کردید؟
اینقدر آنجا حالتان بد است که اصلا توان انتخاب ندارید، من الان هر چه به شما بگویم شاید فکر کنید چون مداح هستم و برای اهل بیت می‌خوانم این تعصب را دارم، نه! بی اعتقادترین آدم روی زمین را حاضرم ببرم در دو راهی بین الحرمین بایستد و مطمئنا همین حال به اون دست میدهد، آنجا به جایی وصلید که اصلا نمی‌دانید کجاست. من وقتی وارد شدم آنجا تابلو به عربی نوشته بود حرم حضرت عباس و حرم امام حسین، بیرقداران همراهمان بودند اول قصدشان حرم حضرت عباس بود، اما گفتم اول حرم امام حسین مشرف شویم تا قمربنی هاشم هم از ما ناراحت نشود.

۱۶. اولین باری که در میان جمعیت بسیاری اجرا کردین چه حسی داشتید و کجا بود؟
یک استرس قشنگ در حسینیه ی سنگ‌درکا

۱۷. شما با شنیدن صدای کدام مداح اشک میریزید؟
هر مداحی که بخواند و من با آن ارتباط برقرار کنم اشک می‌ریزم، کلا گریه ‌ای هستم!

۱۸. در تنهایی خودتان غیر از ایام عزا، مداحی گوش می‌کنید؟
رو این حساب که ببینم بچه‌ها چه میخوانند بله گوش می‌دهم، آدم کنجکاوی هستم

۱۹ . خواننده ی مورد علاقه‌تان؟
سیروان خسروی

۲۰. دهه‌ی اول محرم هر شب به نام یک عزیزی است، مردم و شخص شما معمولا با کدام شب و کدام شخصیت مذهبی پرشورتر است؟
برمیگردد به خود مردم، هر شب شور و تاثیر خاص خودش را دارد، من ارادت خاصی به حضرت رقیه دارم و شب سوم محرم را خیلی دوست دارم.

۲۱. ساعت عزاداری در بعضی تکایای آمل بسیار دیروقت بود و برای همسایه ها ایحاد مزاحمت می‌کرد، من نیز در یکی از نقدهایم از این عزاداری‌ها به عنوان “مردم آزاری” اسم بردم، نظر شما در این مورد چیست؟
خودم بعضی وقت‌ها واقعا خجالت می‌کشم و ناراحت می‌شوم از این موضوع و به نوبه ی خود عذرخواهی می‌کنم. من اصلا اختیار ساعت دستم نیست، در مراسم من ساعت‌ها مشخص می‌شود و از من میخواهند که در آن ساعت برای مداحی حضور داشته باشم، شاید خیلی‌ها فکر می‌کنند که من همان ساعت مثلا ۱۲ می‌آیم درصورتیکه اینطور نیست، من از ساعت ۷عصر مراسمم شروع می‌شود و طبق ساعتهای مشخص شده در جلسه حاضر می‌شوم. اگر روزی من تصمیم گیرنده باشم مسلما زودتر ازساعت پایانی شب میگذارم هم صبح فردا سرحالترم و هم مردم آزاری نمی‌شود، خودم هم دل خوشی نسبت به این قضیه ندارم چون تا برسم خانه ساعت ۴ صبح می‌شود .

۲۲. معمولا چشم و هم‌چشمی طایفه‌ای یکی از دلایل انتخاب مداح است برای دهه ی اول محرم، به هر دلیلی شاید شلوغ‌تر شدن تکیه‌شان در شب‌های عزاداری، شما نیز در این سال‌ها برای صدای خوب، انتخاب اشعار مناسب و همه پسند، بسیار طرفدار دارید، اگر در سال‌های بعد طایفه‌های دیگری از شما دعوت کنند آیا قبول می‌کنید؟
رقابت سالم در دستگاه امام حسین هیچ ایرادی ندارد، باید کاری انجام دهیم که در ذهن بماند. اینکه محمدرضا محسنی چند شب آنجا بخواند مهم نیست، مهم این است که فلان تکیه برای خودش چه کاری انجام داده است، برای بی بضاعت‌ها چه کاری کرده، به نظرم این کارها قشنگ است و در ذهن مردم می‌ماند.

۲۳. حستان نسبت به کلمات زیر؟
آمل: یک‌ساعت هم نمی‌توانم ازش دور بمانم
محمود کریمی: با صدایش خاطره دارم
جاده هراز: نمارستاق
مادر: (با بغضی زیبا و چشمانی پر از اشک) بهشت روی زمین
محمدرضا محسنی: قطره ی کوچکی از دستگاه امام حسین
جاوید قلی‌زاده: استادم
شهرت: محبوبیت
طایفه‌ی آملی: طایفه ی بزرگ آملی
ازدواج: بهش فکر نکردم

۲۴. مداح مورد علاقه‌تان؟
با شوخ طبعی خاص خود می‌گوید: “محمدرضا محسنی”

۲۵. شعر مورد علاقه‌تان؟
شعر مورد علاقه زیاد دارم اما شعرهای قدیمی را بیشتر میپسندم

۲۶. تیم مورد علاقه‌تان؟
بارسلونا

۲۴. حرف آخر شما
تشکر می‌کنم از همه ی دوستان وعزیزانی که در این شب‌ها خدمت می‌کنند و خجالت زده‌م که فقط من دیده می‌شوم. درهر طایفه و هیئتی که باشد مداحان دیده می‌شوند و عزیزانی که چای می‌دهند، یا به هر طریقی خدمت میکنند دیده نمی‌شوند. خودم را قطره‌ی بسیار کوچکی از این دستگاه می‌دانم وشرمنده‌ همه هستم. همیشه گفته‌م از همه کوچکترم و همه را بزرگ خود می‌دانم و دست تک تکشان را می‌بوسم وبه هرجایی از زندگی هم برسم سعی میکنم از ایشان درس بگیرم